کد مطلب:2976
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:19
علم و مكتب و فلسفه , كدام يك زير بنا و كدام رو بنا هستند؟
مرز ميان فلسفه و علم چيست ؟
آدمي به طور فطري دانش دوست و جستجوگر و پرستشگر است و اين يكي از محرك هاي والايي است كه در نهاد وي قرار دارد و به همين جهت به سوي علم و مكتب و فلسفه مي رود تا به پرسش هاي خود دربارهء وجود خود و خدا و جهان پاسخ گويد; پرسش هايي از قبيل : از كجا آمده ام , آمدنم بهر چه بود, به كجا مي روم , حاصل آمدن و رفتن من چيست , اين جهان پهناور و اين آسمان زيبا و ستارگان پرفروغ و درياهاي مواج و زمين براي چه منظور به وجود آمده اند, آيا اساساً جهان هستي آفريدگاري دارد كه بر اساس نقشه وهدف خاصي آن را طراحي نموده باشد و...
علم و مكتب و فلسفه سعي مي كنند به اين سؤال ها و پرسش ها پاسخ دهند. به نوع برداشت و طرز تفكري كه يك انسان دربارهء جهان و هستي دارد, جهان بيني گويند كه بر سه قسم است : جهان بيني علمي و تجربي ;جهان بيني مكتبي و ديني و جهان بيني فلسفي .
جهان بيني تجربي و علمي : به موازات اين كه دقيق و مشخص و جزيي است , محدود است و تنها تا حدحس و آزمون حس پيش مي رود. جهان بيني ديني و مكتبي , با استفاده از تعاليم كتاب و سنت و با تكيه بر عقل و شرع سعي مي كند به پرسش ها پاسخ دهد و جهان بيني فلسفي , متكي به يك سلسله اصول بديهي و غير قابل انكار است و با روش برهان و استدلال پيش مي رود.(1)
جهان بيني تجربي (علمي ) فلسفي , هر دو مقدمهء عملند, اما به دو صورت گوناگون ; جهان بيني علمي (تجربي ) از آن جهت مقدمه و زير بناي اعمال و رفتار آدمي است كه به انسان قدرت و توانايي تحوّل و تغيير وتصرف در طبيعت و نظام هستي را مي دهد و او را تا مرز تسلط و تسخير طبيعت پيش مي برد, تا طبيعت را درجهت ميل خويش به كار گيرد. اما جهان بيني فلسفي در طرز برخورد و عكس العمل انسان در برابر جهان اثرمي گذارد و به انسان اميد مي دهد و مواضع انسان را در برابر جهان و انسان و خدا مشخص مي كند و نگرش او رابه هستي در ساختار معيّن قرار مي دهد.
مرز جدايي علم و فلسفه همين است ; يعني علوم تجربي قادر نيست به انسان نوعي جهان بيني بدهد كه پايه و زيربناي يك ايدئولوژي (نظام فكري بايدها و نبايدها) باشد, ولي فلسفه مي تواند. فلسفه از احكام موجودـ از آن رو كه موجود است ـ بحث مي كند و طبعاً از نوعي جزم و حقيقت برخوردار است و آن تزلزل ثباتي كه در جهان بيني علمي و تجربي ديده مي شود, در جهان بيني فلسفي نيست . علم پاسخگوي بسياري ازپرسش هاي آدمي كه مربوط به ماوراء طبيعت و متافيزيك است نيست , ولي فلسفه پاسخگوي تمام مسايل بنيادي كه تكيه گاه ايدئولوژي است , مي باشد.
اما مكتب و جهان بيني ديني و توحيدي علاوه بر امتيازات جهان بيني فلسفي , به انسان تعهد و مسئوليت وعشق و شور و اميد مي دهد و انسان را از سقوط در درهء هولناك پوچ گرايي و هيچ انگاري و يا نيست انگاري وبي مبالاتي نجات مي دهد.(2)
(پـاورقي 1.مرتضي مطهري , مجموعه آثار, ج 1 ص 20ـ 60
(پـاورقي 2.مرتضي مطهري , مقدمه اي بر جهان بيني , ص 10ـ 50
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.